2
... یک سؤالی اینجا ممکن است مطرح بشود که بگویند: خب شما می گویید
مسئولین کشور حسّاس باشند، چقدر حسّاس باشند؟ آیا این با آزادی ــ که از شعارهای
انقلاب است و جزو پایههای جمهوری اسلامی است ــ منافاتی ندارد؟ جواب این است که
نخیر، با آزادی هیچ منافاتی ندارد؛ آزادی غیر از ولنگاری است؛ آزادی غیر از
رهاسازی همهی ضابطهها است.
آزادی ــ که نعمت بزرگ الهی است ــ خودش دارای ضابطه
است؛ بدون ضابطه، آزادی معنی ندارد. اگر چنانچه کسانی هستند در کشور که برای تیشه
به ریشهی ایمان جوانان زدن دارند تلاش می کنند، نمی شود این را تماشا کرد به
عنوان اینکه این آزادی است. همچنان که اگر هروئین و بقیّهی موادّ مسمومکنندهی
بدن و بدبختکنندهی خانوادهها را کسی بخواهد بین این و آن توزیع کند، نمی شود
بیتفاوت نشست. اینکه ببینیم کسانی با استفادهی از هنر، با استفادهی از بیان، با
استفادهی از ابزارهای گوناگون، با استفادهی از پول، راه مردم را بزنند، ایمان
مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم
رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادی است، این جور آزادی در
هیچ جای دنیا نیست! در هیچ جای دنیا. همان کشورهایی که ادّعای آزادی می کنند، در
آن خطوط قرمزی که دارند، بشدّت سختگیرند. شما ببینید در کشورهای اروپایی کسی جرئت
نمیکند راجع به هولوکاست حرف بزند که معلوم نیست اصل این قضیّه واقعیّت دارد یا
ندارد، یا اگر واقعیّت دارد، به چه شکلی بوده؛ اظهار نظر دربارهی هولوکاست، تردید
دربارهی هولوکاست، یکی از بزرگترین گناهان محسوب می شود، جلویش را می گیرند، طرف
را میگیرند، زندانی می کنند، تعقیب قضائی می کنند؛ مدّعی آزادی هم هستند. آنچه که
برای او خطّ قرمز است، در مقابل او با چنگودندان میایستد. چطور از ما توقّع
دارند که خطوط قرمز اعتقادی و انقلابی کشورمان و جوانانمان را ندیده بگیریم؟ اگر
یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه می رود ـ الان هستند کسانی که صحبت
استقلال که می شود، استقلال را مسخره می کنند، می گویند این عقبافتادگی است،
استقلال چیست ـ و می خواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای
جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمی شود در مقابل او بیتفاوت ماند؛ باید
در مقابل او عکسالعمل نشان داد. یکی به ضروریّات اخلاقی و دینی جامعه اهانت می
کند، زبان فارسی را مسخره می کند، خلقیّات ایرانی را تحقیر می کند؛ اینها هست؛
اینها وجود دارد الان. کسانی سعیشان این است که بزنند توی سر روح عزّت ملّی جوان
ایرانی؛ مکرّر خلقیّات منفی را نسبت میدهند: از اروپاییها یاد بگیرید، از غربیها
یاد بگیرید، همدیگر را تحمّل میکنند، ما همدیگر را تحمّل نمیکنیم! واقع قضیّه این
است؟ در خیابانهای کشورهای اروپایی و پایتختهای اروپایی ــ حالا، نه بیست سال قبل
و پنجاه سال قبل ــ یک نفری که اندکی حجابش را مراعات کرده، مورد تهاجم جوانها
قرار می گیرد، جلوی چشم مردم می زنند زن محجّبه را مجروح می کنند یا می کشند، کسی
جرئت نمی کند بگوید چرا! کسی را بهعنوان اینکه این اهل آن کشور نیست، جلوی چشم
مردم آتش می زنند! این تحمّل مخالف است؟ این چیزی است که همین تازه اتّفاق افتاد؛
چند ماه قبل از این جوانهای الواط یکی از شهرهای یکی از کشورهای اروپایی، یک
ایرانی را کتک می زنند، بعد رویش بنزین میریزند، آتشش می زنند، همسایهها هم وامیایستند
برّوبر نگاه می کنند، عکسالعملی نشان نمی دهند! این تحمّل مخالف است؟ آن کسانی که
ملّت ایران را و ملّیّت ایرانی را و خلقیّات ایرانی را تحقیر میکنند؛ آن کسانی که
مبانی اسلامی را در ذهنها متزلزل می کنند، آن کسانی که شعارهای اصلی انقلاب را
مورد تعرّض جدّی قرار می دهند، آن کسانی که نهاد خانواده را بیارزش جلوه می
دهند و ازدواج را بیمعنی وانمود می کنند ـ اینها امروز در جامعهی ما هست؛ کسانی
این کارها را دارند می کنند ـ آن کسانی که لذّتجویی را یک امر مطلوب و یک ارزش
میدانند ــ لذّت؛ «اصالةاللّذّه» همان سوغات فرهنگ غربی است؛ هرچه موجب لذّت بشود؛
خب، یکی با اعتیاد لذّت می برد، یکی با شهوات جنسی لذّت میبرد، یکی با کتک زدن این
و آن لذّت میبرد؛ هرچه مایهی لذّت کسی باشد، این را مباح می دانند ـ کسانی که
این حرفها را ترویج می کنند، نمی شود در مقابل اینها بیتفاوت ماند. کسانی اباحهگری
را ترویج میکنند. دستگاهها باید احساس وظیفه کنند. در تخریب فرهنگی، کاری که تخریبکنندگان فرهنگ انجام می دهند این است که
بهجای عزم راسخ ملّی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملّت تا عزم راسخ نداشته
باشد، نمیتواند به هیچجا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط
به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزّت و اعتمادبهنفس
ملّی، احساس حقارت ملّی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبههافکنی و بیاعتقادی؛
جای کار و تلاش و همّت بلند، لذّتجویی و شهوترانی و از این قبیل؛ این کارها
کارهایی است که انجام می گیرد. دستگاههای رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف خودشان
را در مقابل اینها انجام بدهند. البتّه بعضی از وظایف، وظایف ایجابی است، بعضی از
وظایف هم وظایف دفاعی است؛ هر دوی اینها باید انجام بگیرد؛ هم وظایف ایجابی، هم
وظایف دفاعی. دستگاههای تبلیغاتی کشور ما ــ چه آنهایی که مستقیماً مربوط به
دولتند، چه آنهایی که مستقیم مربوط به دولت نیستند ــ از هوچیگری رسانههای
بیگانه یا رسانههایی که زبان بیگانه را در کام خودشان دارند، نباید بهراسند،
رفتارشان را با آنها تنظیم نباید بکنند؛ این مربوط به دستگاه های رسمی فرهنگی.
امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من
است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع
کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من می خواهم بگویم آن جوانهایی که در
تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای
دیگر کار فرهنگی می کنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای
بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا
کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که
همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت
این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. علاوهی بر
اینها، مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران انقلابی،
هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و
تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان
روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق
نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است
که مجموعهی انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بیشماری از آنها در بین جوانهای
ما، در بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههای ما حضور دارند ـ
می توانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی
را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی می شود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد می گذرد
در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او می فهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت
جهادی که عرض کردیم در زمینهی فرهنگ، این است.
بخشی از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی - اول فروردین
1393