ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم؛
سپاس و ستایش خداوند بزرگ را که ما را از پیروان علی علیه السلام قرار داد . سلام و درود بر شما خانواده محترم و بزرگوارم. شاید این دیگر آخرین نامه ای باشد که به دست شما می رسد و دیگر دستی نباشد تا قلم را بر روی کاغذ سفید به رقص در آورد و برای شما از ایثار جوانان وطن برروی کاغذ با خط ترسیم نماید.
مادرم شاید دیگر نتوانم باغچه های جلوی خانه ات را برایت آبیاری کنم . شاید دیگر نباشم تا تو را در آغوش بگیرم و ببوسمت . مادرم من رفتم مانده راهم و من رفتم تا دین اسلام را زنده کنم و با قطرات خونم درخت اسلام را آبیاری نمایم. شب ها می نشستم می گفتم خدایا دوستانم رفتند مانده ام تنها. گاهی می گفتنم ، سیّد! تو ادامه دهنده راه دوستانت هستی و پس از مدّتی می خندیدم می گفتم من ! من که این لیاقت را ندارم ، جای عزیزانی همچون علی اکبرحسین علیه السلام را پر کنم . مادرم از کجا برایت بگویم در این فکرم چه چیزی برایت بنویسم تا دل نازک تو را تسکین بخشد . مادرم از شهادتم به خواهرم چیزی نگویید چون خیلی دل نازک است . مادرم ! می گویم و میگویم! آنچه نباید برایت بگویم می گویم از ناگفتنی های زیاد که برای مادران دردناک است و همچنین خواهران. یک روزی پیشت بودم و راه می رفتم ، صحبت می کردیم و می خندیدم امّا حالا جانم زیر خاک شده است . مادرم ! این را بدان جای همه مان آن جاست ، چه زود و چه دیر به آنجا سفر خواهیم کرد. پس چه بهتر که با شهادت به آنجا سفر کنم ، چه بهتر که با شهد شهادت سفر نمایم.
مادرم ! می دانم جوان از دست دادن مشکل است و در سوگ جوان نشستن سخت . امّا نگاه کن ببین ما نرویم چه کسی دین اسلام را یاری خواهد کرد . آیا آنهایی که در کنج اتاق نشسته اند و نق از گرانی ، کمبود و و و می زنند. آنها در خودشان فرورفته اند هنوز خوابند امّا نمی دانند امّا با چشم باز ، و جزء خود کسی را نمی بینند.
مادرم ! صبر پیشه کن و همچون زینب سلام الله علیها باش . مادرم ! من امانت بودم و دادن امانت به صاحبش غصه ندارد . خوشحال باش و افتخار کن که پسرت را در راه خداوند متعال هدیه کرده ای. به برادرانم سفارش جبهه رفتن و به خواهرانم رعایت حجاب را سفارش می کنم. به سیّدجلال (بردار شهید) بگویید بیاید ل8 نجف اشرف و جای خالی مرا پر کند و در گردان 14 معصوم (ع) باشد و با دوستانم محمد زمانی ، باقر مظاهر ، مجتبی محمدی فرد ، مرتضی محمدی فرد . والسلام - خدا حافظ شما از همه شما حلالیّت می طلبم.
فرزند کوچک شما سیّدجعفر منصوری – 1365/02/07
یاد این شیر مرد خطه دلاور خیز گیلان گرامی باد که در دوران دفاع مقدس و در هنگام حضورش در گردان خط شکن 14 معصوم لشکر 8 نجف ؛ خاضعانه و خالصانه خدمت میکرد و سرانجام در آخرین مرحله از عملیات والفجر 8( عملیات یامهدی) در تاریخ 8 اردیبهشت 1365بعداز شکسته شدن خطوط دشمن ؛ عاشقانه به دیدار معبود شتافته ، پیکر مطهرش در محل جای ماند و در زمره شهدای مفقود الاثر قرار گرفت. انشاء الله که دست گیرمان در روز حشر بوده و شفاعتش شامل حالمان گردد.
وامانده از قافله عشق و ایثار. جمال
با سلام و تحیات الهی؛
لطفاً اگر عکس ، فیلم ، دست نوشته و یا خاطره ای از این شهید بزرگوار دارید برامیان بفرسید ممنون خواهیم بود.
التماس دعا
قرارگاه فرهنگی سردارگمنام گیلانی